sms عاشقانه مخصوص نامزدهای جوان دخترکش
عضویت در سایت
- برای مطلع شدن از اضافه شدن مطالب جدید به سایت در خبرنامه عضو شوید .
محل کد خبرنامه
مطالب قبلی
نویسندگان وبلاگ
لوگو دوستان

لوگو دوستان
جستجو در وبلاگ

آرشیو وبلاگ

» sms عاشقانه مخصوص نامزدهای جوان دخترکش


یه دوست دختر نداریم آسم داشته باشه بعد اسپریشو قایم کنیم نفس تنگی بگیره بهش تنفس مصنوعی بدیم




درشت و شیرین
بشکن و ببر.
اما نه!
این دل
هندوانه نیست
که بشکنی و
پسند کنی.
بشکن و ببر
به شرط چاقو
هندوانه ی اترک1
نه قلب ِ
پر تَرَک.
1.اترک :منطقه ای در استان گلستان که هنداونه های شیرین اش معروف است.








همیشه دلم میخواست
_دور سفره_
جای پدر بزرگ بنشینم
با غرور
با هیبت
هندوانه ای قاچ کنم
و از گندم هایی که هنوز
درو نشده اند
حرف بزنم
حیف که قدم
اندازه ی رویاهام
نبود.






چه سخته دلتنگ قاصدک بودن...

                                         در جاده ای که هیچ بادی در آن نمی ورزد....








هر شبــــــــ ــ ــ ــ ـ ...
به خودم قـــ ــــ ــول میدهم كه ...
غمتــــــ ــ ــ ــ ـ را فراموشـت كنم !..
وقتی قاب عکســـتـــــــ ــ ــ ــ ـ را می بینم!..
تـــ ــ ــ ــو را كه نه ..
قولـــ ــــ ـــــ ـــم را فراموش می كنم... !!





هیــــــ ـچ هـــم ســـــکوت،
نــــ ـشـــانـه ی رضــایتــــــــ نـیسـتــــــــ !
شـــــایــــد کــــــ ـسی دارد
خفـــــــــ ـه می شـــــ ـود
پـشت یـکـــــــ بـغـض .








می گن یه مرد باید همیشه صدای پاهاش بیاد،
تا همه بفهمن یک مرد داره رد می شه ،
به جز وقتیکه...
از روی دلتنگی...
زیر بارون...
قدم می زنه و...
گریه می کنه...








لطفـــــــــــــــا کسی به خوابــــــــــــم نیاید....
امشـــــــــــــــــــــــــب را تا صبــــــــــــــــــح,
به کابوســــــــــــــــــــــــهایم قول داده ام !







عبـــور مـی کُنــمـ
هـَــر روز
از کِنـــار نیمکــت هـــای خــالــی پـــارکــ
طــوری کـِـه اِنگــارکــسی
در نیمکـت هـــای آخـــریـــن
اِنتــظارمـ را مـی کشــد
و بـِـه آنجــــا مـی رســمـ
بــایـد وانِمــود کُنـــمـ
کـِـه بــاز هــَــم دیـــــــر رِسیــده امــ...









هنوز هم دلم تنگ می شود
برای حرف زدنت
و برای تکیه کلامهایت
که نمی دانستی فقط کلام تو نبود
من هم به آنها تکیه داده بودم !!!







باز هم سکوت و فریاد های چشمهای دلـتنگ من...

دل کوچکم اما منتظر حرفیست تا این ســکوت سیاه بی ثمر بشکند ...

وبارها بشکند میدانی فقط و فقط دلم برای صدایت تـــنـگ شده بود...






سرانگشتانم که می سوزد ...
یعنی وقت ِنوشتن از تـــوست
بــیــــا در خـــیـــالــم
آرام بنشین ...
مــــی خــواهـــم صــدای ِ نفس هــــایت را
بنویــــســـم..........‬









در هوایت بی قرارم ای قرار من
بر سر راهی که رفتی من هنوزم چشم در راهم
و در گوشم صدایت
و در ذهنم آخرین حرف های نا تمامت
و در دستم تمام نامه هایت
و در قلبم عشق بی انتهایت
و بر لب اسم زیبایت
و در رویا های ناتمامم دیدن روی زیبایت
و در کابوس دیدن شبنم اشک هایت
و اما من
نیستم در خلوت ترین گوشه ی قلبت
نداری تو حتی یکی از نامه هایم

و نیستی چشم در راهم...









چشمانم شب ترین است
دلم دریاترین ..
رویایم ستاره ترین
و
عشقم کوه ترین…!
کجاست آن فرهادترین …








گاهی میتوانیم برای كسی كه دوستش داریم چند سطر سكوت یادگار بگذاریم !

تا هروقت دلتنگـــــمان شد آنرا هر طوریكه خواست برای خود مـــــعنا كند . .







جایزه ی بهترین بازیگر میرسد به

بالشت من که هر شب نقش تو را عالی بازی میکند !!!







به ما دروغ می گفتند:
دردها را بزرگ که شوید فراموش می کنید.
درست این است:

زندگی، آنقدر درد دارد که از درد نو،درد کهنه فراموش می شود.









چـــــــه رنج آورست .. !!!
می ســــــــابم با سوهــــــــانی...
تــــــــــمامیِ خطــــــــوطِ اندامـــــــــم را
تا شـــاید پاک کنم ..
اثــــــرِ لــــــمسِ سر انگــــــــشتانت را
از اعــماقِ تار و پــــــــودم . . .







گاهی دلت از سن و سالت می گیرد
میخواهی کودک باشی
کودکی به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پناه می برد
... ...
و آسوده اشک می ریزد
بزرگ که باشی
باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی ...








روزے هـ ــزار بآر بایـ ــد براے دوستانمـ توضیح بدهمـ،
کهـ در دنیـ ــاے بیرونــ از شعرهـ ـآیمـ،
پاے هیچ عشقے وسط نیستـــ،
بـ ـآور کهـ نمے کُننـ ــد،
جانـــ تـ ــو رآ قسمــ مے خورمـــ...







ای کاش
فشار … غصه … غم … درد
واحد و عدد داشت
کاش
قابل قیاس و اندازه گیری بود
آن وقت
شاید روزگار
با تمام بی رحمی اش می فهمید
بر سر یک نفر چقدر آوار
می ریزد "






تنها شاهد اشک هاي شبانه ام،
همین صفحه ی سپید و جوهر سیاه است
...
هرگز نخواستم چشم نامحرم این لحظه های نا آشنا،
فروریختن اشک را بر گونه هایم ببیند
همیشه بالش سکوت را زیر سر هق هق تنهایی ام گذاشتم

تا کسی صدایم را نشنود...







نفس هایم را طوری تنظیم میکنم که وقت بازدم تو دم من باشد...!!!








روزگاری جاده ای بودم غرق تردد ، جاده ای که از رفت و آمد لحظه ای خالی نمیشد

من که بسیار غریبان را به آبادی رساندم ، عاقبت خود ماندم و ویرانه و تنهائی خود . . .




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: سارینا خوشگله تاریخ: یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لینک ثابت